کد مطلب:148614 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:107

بررسی سه عامل مذکور
عامل اول: عامل و انگیزه ی اصلی نیست، زیرا: امام حسین علیه السلام می دانست و قبلا رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام به او خبر داده بودند كه در كربلا شهید می شود و اگر این خبر را از ناحیه ی اخبار غیبی هم به دست نمی آورد، طبیعت امر نشان می داد كه با جمعیت كم نمی تواند پیروز


گردد و اخبار كوفه و شهادت نماینده ی آن حضرت یعنی حضرت مسلم علیه السلام و سفرای آن بزرگوار، نشانگر آن بود كه امام برای تشكیل حكومت، حركت نمی كند. امام می دانست كه مردم عراق با پدرش علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام چه كردند؟ لذا امیدی به آنها نداشت تا برای تشكیل حكومت اسلامی به آنجا رود و در پاسخ به سؤالهایی كه می كردند هیچگاه نگفت كه من برای تشكیل حكومت می روم، بلكه فرمود: مرا می كشند یا برای كشتن می روم. گرچه تشكیل حكومت اسلامی، در صورت وجود شرایط، از اهم امور اسلامی است.

ممكن است كسی بگوید: «علم امام یا پیامبر علیه السلام مانع اقدام برای تشكیل حكومت نیست، آنها وظیفه دارند هر چند موفق نشوند، برای گرفتن حكومت حق از دست ظالمان قیام كنند.»

در جواب گوییم به فرض قبول، از قراین و گفتار و خطبه های امام حسین علیه السلام استفاده می شود كه عامل حركت آن حضرت، امر به معروف و نهی از منكر بوده است، مگر اینكه بگوییم در بعضی شرایط، تلاش برای تشكیل حكومت اسلامی مقدمه ی امر به معروف و نهی از منكر است. (والله اعلم)

از طرفی نامه های دعوتی كه مردم كوفه برای امام حسین علیه السلام نوشتند وقتی بود كه آن حضرت در مكه بود، نه در مدینه، بنابراین عامل اصلی حركت حسین علیه السلام از مدینه، نامه های دعوت نبوده است و اگر امام علیه السلام در برخورد با دشمن از دعوت نامه هایی آنها سخن به میان می آورد، به عنوان اتمام حجت است نه اینكه اگر دعوت نمی كردید


من قیام نمی كردم.

عامل دوم نیز به عنوان یك عامل اصلی و مهم، قابل قبول نیست، زیرا:

اولا: چرا از امام حسین علیه السلام خواستند تا با یزید بیعت كند؟ آیا جز اینكه می دانستند او مخالف دستگاه حاكمه است و پیروانی دارد و روزی ممكن است شورش كند، بنابراین، بیعت خواستن از او، فرع با مخالفت او با دستگاه بود.

ثانیا: در خطبه ها و سخنان آن حضرت در مسیر این حركت تا لحظه ی شهادت، سخنان دیگری گفته می شود، از بیعت سسخن به میان نمی آید و اگر از بیعت سخنی گفقته می شود، خیلی كم رنگ و در حاشیه است.

وانگهی این عامل بیعت در اواخر زمان معاویه نیز بود، معاویه از حاكمان مدینه خواست از حسین علیه السلام برای ولایت عهدی یزید بیعت بگیرند، ولی حسین علیه السلام بیعت نكرد، اگر عامل حركت حسین علیه السلام بیعت نكردن بود، همان وقت حركت می كرد، به طور خلاصه اینكه: بیعت نكردن حسین علیه السلام عامل اصلی و مهم حركت و نهضت حسین علیه السلام نبود، بلكه یك عامل فرعی بود كه سهمی در حركت آن حضرت داشت، اگر بگویند چنانكه بیعت نمی كرد او را می كشتند، پاسخش این است كه اگر عامل دیگری برای حركت و نهضت او نبود، از مدینه به جای دیگر می رفت، مثلا به یمن و یا جای دیگر تا كشته نگردد و یا اگر كشته می شود تنها كشته می شود، بنابراین بیعت نكردن


عامل اصلی نیست.

عامل سوم كه می توان آن را عامل اصلی و مهم برای حركت و نهضت جهانی امام حسین علیه السلام دانست، «عامل امر به معروف و نهی از منكر» است چنانكه در بسیاری از خطبه ها و سخنان و رجزهایش در این مسیر، از این عامل سخن به میان آمده است.

او می دید یزید سگ باز و قمارباز و شرابخوار بر مسند حكومت نشسته و خود را خلیفه و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله قلمداد می كند و هرگونه فساد را به نام اسلام مرتكب می شود، دو دستور مهم «امر به معروف و نهی از منكر» كه دارای مراتب و مراحلی است و بعضی از مراحل آن، مرحله ی عامل و جنگ و شهادت است، موجب شد كه امام علیه السلام این نهضت عظیم را شروع كند تا دستگاه طاغوتی یزید و نظیر آن در همه ی تاریخ سرنگون گردد، گرچه به قیمت خون او و عزیزانش و اسارت بانوان محترمه و كودكان بیانجامد.

تشكیل حكومت در صورتی ضروری است كه، با نثار خون - گرچه خونهای زیاد - نخست حكومت طاغوتیان برانداخته شود و آنگاه حكومت اسلامی شكل پذیرد.

ولی در آن وقت، امام حسین علیه السلام خود را در این مرحله نمی دید، بلكه مرحله ی شهادت و جان نثاری در راه اجرای فرمان خدا را كه منجر به نابودی حكومت طاغوتیان گردد، ترجیح می داد.